در باره طرح عملیاتی "محله محور "

با هیات دائر حزب
على جوادى٬ آذر ماجدى٬ نسرين رمضانعلى٬ سياوش دانشور

یک دنیای بهتر: اخیر رژیم اسلامی مانوری را در ٢٠٠٠ محله تهران برگزار کرده است. اعلام کرده اند که این مانور را در مقابله و بمنظور ایجاد آمادگی در برابر اعتراضات احتمالی در واکنش به سیاست حذف سوبسیدها در دستور قرار داده اند. ارزیابی شما از این اقدام رژیم اسلامی چیست؟ چرا مانور در محلات؟ اهداف سیاسی رژیم در این رابطه کدام است؟ چه ارزیابی ای از این شکل آرایش سرکوبگری رژیم اسلامی دارید؟

علی جوادی: این یک "عملیات پیشگیرانه" در مواجهه با اعتراضات احتمالی در سطح کشور است. "عملیات پیشگیرانه": چرا که رژیم اسلامی انتظار یک عکس العمل اعتراضی وسیع در اشکال جدید را دارد. میدانند که نمیتوانند این موج تهاجم به معیشت و زندگی مردم٬ این بزرگترین انتقال ثروت اجتماعی از سفره خالی زحمتکشان را٬ "به سادگی" از سر بگذرانند. نتیجتا دارند خود را برای مقابله و در هم شکستن اعتراضات احتمالی توده های مردم آماده میکنند. طرح "امنیت محله محور" آرایش جدید نیروی سرکوب رژیم در قبال اعتراضات و خیزش احتمالی توده های مردم است. در زمینه اهداف این طرح و همچنین نوع آرایش رژیم به چند مساله محوری باید اشاره کرد :

همانطور که ما تاکنون بارها اعلام کرده ایم تعرض رژیم در حذف سوبسیدهای دولتی یک اقدام اقتصادی و در عین حال سیاسی است. اقدامی اقتصادی است چرا که مانند هر رژیم استثمارگر سرمایه داری میکوشد بار بحران سرمایه داری را بر دوش کارگران و توده مردم زحمتکش قرار دهند. شدت استثمار را افزایش دهند. خدمات اجتماعی و دولتی را حذف کنند. بیکار کنند. خانه خراب و گرسنه و فقیر کنند. و روز روشن ۲۰ تا ۴۰ هزار میلیارد تومان بر هزینه زندگی مردم اضافه کنند. از طرف دیگر اقدامی سیاسی است. اهداف سیاسی روشنی را در پس این تهاجم وحشیانه دنبال میکنند. میخواهند مردم را به گرسنگی و فقر بیشتر محکوم کنند. میخواهند مشغله معاش و تامین مخارج زندگی روزمره را به مساله اول و آخر توده های مردم تبدیل کنند. بر این تصور کودنانه اند که میتوانند هم به سوی مردم شلیک کنند و هم مردم را گرسنگی دهند. دارند با آتش بازی میکنند.
 
شاید پرسیده شود که رژیمی که عواقب و پی آمدهای اعتراضی این تعرض اقتصادی را میداند چرا سیاست تعرض اقتصادی را پیش گرفته است؟ چرا اقدام به عقب نشینی در قبال این طرح نمیکند؟ آیا منافع اقتصادی و چپاول ناشی از این جیب بری آشکار آنچنان است که به مخاطرات ناشی از اعتراضات سیاستی و اقتصادی در قبال این سیاست می چربد؟  مساله این است که حقیقت سیاسی در ایران و استراتژی جناح راست رژیم اسلامی را در قبال اوضاع جامعه را نمیتوان صرفا با معادلات ساده اقتصادی یک رژیم "متعارف" و استثمارگر سرمایه داری توضیح داد. همانطور که ریشه بحران اقتصادی رژیم اسلامی سیاسی است٬ رژیم متعاقبا اهداف سیاسی معینی را در پیشبرد طرح به فلاکت کشاندن اقتصادی بیشتر مردم دنبال میکند. رژیم اسلامی همواره از اقتصاد در جامعه بمثابه اهرمی در خدمت اهداف سیاسی خود بهره جسته است. به عبارت دیگر سیاستهای اقتصادی رژیم همواره تابعی از سیاستهای عمومی و استراتژی این رژیم برای بقاء بوده است. این بار هم چنین سیاستی را دنبال میکنند. حفظ و بقای رژیم اسلامی استراتژی اول و آخر تمام جناحهای رژیم اسلامی است.
 
جناح راست همواره بر این باور بوده است که برای بقاء باید مستمرا و بدون وقفه سرکوب کنند. باید شمشیر خونین اسلام را از رو ببندند. باید تهاجم کنند و راه تداوم بخشیدن به عمر سیاه رژیم خود را در این چهارچوب دنبال کنند. این استراتژی جناح راست در سطح جامعه است. عین همین سیاست را هم در سطح منطقه دنبال میکنند. پرووکاسیون در سطح منطقه و گسترش کانونهای بحران و تنش یک سیاست تاکنونی رژیم اسلامی بوده است.
 
شاید بپرسید چرا چنین سیاستی؟ آیا با آتش و مرگ بازی نمیکنند؟ در پاسخ باید گفت که راه دیگری در مقابل خود ندارند. در گوشه ای گیر کرده اند. برای خروج از حکم سرنگونی که مردم بالای سرشان گرفته اند سیاست تهاجمی را در دستور خود قرار داده اند. این موقعیت و استراتژی جناح راست در مقابله با مردمی است که میخواهند سر به تن این رژیم نکبت اسلامی نباشد. این سیاست جناح راست در مقابله با بن بست اقتصادی٬ بحران حکومتی و بحران اجتماعی است. سرکوب و تهاجم و سرکوبگری بیشتر٬ مستقیم و آشکارا!
 
ببینید رژیم اسلامی میداند که جامعه در آستانه یک انفجار عظیم اجتماعی قرار دارد. میداند که جامعه پر از ماده انفجاری است. اگر این ماده انفجاری محترق شود٬ میتواند کل بنیادهای رژیم اسلامی زیر و رو کند. از این رو سعی میکنند کنترل شده این ماده انفجاری را خنثی کنند. در شرایط و در مصافهایی خنثی کنند که صحنه را خود از پیش تعیین کرده اند. این سیاست منطق درونی خود را دارد. رژیمی که مستاصل است. رژیمی که راه سازش و بند و بست با توده های مردم سرنگونی طلب را در مقابل خود ندارد٬ رژیمی که تاکنون بر مبنای کشتار و اعدام و دستگیر و سرکوب دوام آورده است٬ باید برای بقاء بزند و سرکوب کند. و اگر می بیند که جامعه در حالت انفجاری بسر میبرد باید راه حلی برای مواجهه با این واقعیت برای خود دست و پا کنند. اما باید تاکید کرد که دارند با آتش بازی میکنند. هر مواجهه ای میتواند مصاف آخر و تعیین کننده سرنوشت برای این رژیم باشد.
 
اما چرا طرح "محله محور"؟ واقعیت این است که تاکتیسین های رژیم بر این تصورند که اعتراضات اجتماعی در دور جديد خیزش توده ای میتواند بر مبنای اعتراضات در محلات٬ و نه در میادین و مراکز اصلی شهر٬ استوار باشد. از این رو مانور عملیاتی خود را نیز برای اولین در سطح تهران در ۲۰۰۰ محله به اجراء گذاشتند. اتخاذ این آرایش نظامی سرکوبگری در عین تاکید بر نقش ویژه محلات٬ نشان دهنده شکنندگی و ضعف رژیم اسلامی در تقابل با این شکل از اعتراضات اجتماعی در سطح جامعه است. رژیم برای مقابله با این شکل از اعتراضات ناچار است نیروی خود را در سطح شهری مانند تهران کاملا پخش کند. پخش نیروی سرکوبگر در چنین سطحی امکان غلبه به این نیرو را برای توده مردم کارگر و زحمتکش آسان تر میکند. رژیمی که نیروی سرکوبش تکه تکه شده باشد٬ طعمه آسانتری برای شکار است.
 
بنظرم دور جدیدی از اعتراضات مردم در راه است. رژیم از هم اکنون سیاست تهاجمی ای را در این راستا در دستور خود قرار داده است. میتوان و باید این تعرض را درهم شکست. سازماندهی توده ای در محلات یک حلقه کلیدی در این روبرویی است .

یک دنیای بهتر: حذف سوبسیدها٬ تحمیل فقر و فلاکت اقتصادی به یک عرصه تعیین کننده مبارزه و یک جبهه نبرد اصلی طبقاتی در جامعه تبدیل شده است. بیکاری بیداد میکند. اخراجها وحشتناک است٬ دستمزدها ناچیز و تامین کننده معاش بخش عظیمی از مردم نیست. سیاستهای عمومی حزب در قبال این اوضاع چیست؟ کدام سیاستهای اصلی را باید در دست گرفت؟

آذر ماجدی : فقر و فلاکت همواره یکی از وجوه جدایی ناپذیر زندگی اکثریت مردم تحت رژیم اسلامی بوده است. بیکاری، دستمزدهای ناچیز، عدم برخورداری از هرگونه حقوق پایه ای رفاه اجتماعی، بیمه درمان و بیکاری زندگی میلیون ها انسان را در ورطه نابودی قرار داده است. بیش از یک دهه است که آمار رسمی خود دولت بیش از نیمی از مردم را زیر خط فقر اعلام می کند. رشد روزافزون فحشاء، اعتیاد و خودکشی در جامعه یکی از محصولات این فقر و فلاکت و سرکوب گسترده در جامعه است. تحمیل فقر و فلاکت بر جامعه در ابعاد گسترده توسط رژیم اسلامی با دو هدف دنبال میشود. روشن است که استثمار وحشیانه طبقه کارگر و به جیب زدن سرمایه های کلان یک هدف این سیاست است. اما رژیم اسلامی از تحمیل فقر عنان گسیخته هدف سرکوب جامعه و طبقه کارگر را نیز دنبال می کند. گرسنگی دادن به مردم و دنبال نان شب دویدن بعنوان یک ابزار سرکوب توسط رژیم اسلامی مورد استفاده قرار می گیرد. آنچنان فقر و گرسنگی به کارگران و مردم تحمیل می کند که هر نوع فرصت تشکل و مبارزه را از آنها سلب کند. سلاح فقر را همچون یک گیوتین بالای سر مردم گرفته است.

حذف سوبسید ها بر ابعاد این فقر و فلاکت اجتماعی بشکلی وحشیانه افزوده است. نرخ ابتدایی ترین کالاها از قبیل نان و سیب زمینی و گوشت و خدمات آب و برق و گاز رشدی چند درصدی داشته است. هراس از گرسنگی و بیخانمانی بخش وسیعی از جامعه را در بر گرفته است. اکنون نزدیک به یک سال است که رژیم اسلامی یک بازی موش و گربه را بر سر حذف سوبسیدها با مردم به راه انداخته است. هر بار که این بحث به نوعی در جامعه مطرح می شود، بلافاصله با افزایش قیمت ارزاق و کالاها در جامعه روبرو میشویم. پرداخت یارانه ها به مردم تاکنون انجام نگرفته است، اما تاثیرات آن بر گرانی سرسام آور کاملا ملموس است.

سوالی که اذهان را بخود مشغول میکند اینست که آیا این رژیم عقل خود را از دست داده است که در شرایط بحران سیاسی و خیزش عظیم مردم در سال اخیر، سیاست حذف سوبسیدها، بیکاری گسترده تر و فقر و فلاکت وحشیانه تری را اتخاذ کرده است؟ پاسخ به این سوال را نمی توان و نباید فقط در فاکتورهای اقتصادی جستجو کرد. درست است که رژیم اسلامی همواره با بن بست اقتصادی روبرو بوده است؛ درست است که اکنون در شرایط بحران عمیق اقتصادی بین المللی، اوضاع اقتصادی رژیم اسلامی نیز وخیم تر شده و تحریم های اقتصادی نیز تاثیر خود را گذاشته است، اما اگر سیاست این رژیم تخفیف نارضایتی بود، قادر بود که اثرات این بحران را بر زندگی مردم کاهش دهد. میتوانست بخشی از کیسه های پولی که در منطقه و در میان تروریست های اسلامی و خفاش ارتجاعی توزیع می کند، به این مساله اختصاص دهد.

 اما مساله اینجاست که رژیم اسلامی آگاهانه از سیاست تحمیل فقر و فلاکت بعنوان یک ابزار سرکوب مردم بهره میجوید. و اکنون خود با وقاحت کامل به استقبال اعتراضات اجتناب ناپذیر مردم به فقر و گرانی رفته است. اتخاذ سیاست "محله محور" در این راستا است. رژیم اسلامی در صدد خفه کردن نطفه اعتراض و باصطلاح "کشتن گربه دمه حجله است."

حزب اتحاد کمونیسم کارگری از بدو تشکیل مبارزه با فقر را بعنوان یکی از عرصه های مهم مبارزه طبقاتی در دستور خود قرار داد. از نظر ما فقر اساسی ترین مساله مردم است و کاملا پتانسیل شکل گیری یک مبارزه اجتماعی علیه آن در جامعه موجود است. حزب پلاتفرمی علیه فقر و فلاکت تدوین کرده و بر مبارزه علیه این وبای اجتماعی تاکید گذارده است. حزب در جریان سازماندهی یک کمپین گسترده اجتماعی علیه فقر است و برای این کار تدارک می بیند.

ما در قطعنامه علیه گرانی و فقر و وظایف کمونیسم و طبقه کارگر اعلام کردیم: "واقعيت اينست که شورش عليه فقر و گرسنگى، بدون سازمان و بدون رهبرى و بدون تشکل و آمادگى و افق روشن سياسى در مقياس سراسرى٬ به تحرک و اعتراضى کور تبديل ميشود. نتيجه چنين وضعيتى، عليرغم حقانيتى که دارد، سرکوب و شکست است. ارکان سياست و تاکتيک حزب در مواجهه با اين اوضاع٬ متشکل کردن توده طبقه کارگر و مردم گرسنه عليه فقر و فلاکت، ترسيم افق و تامين سازمان و رهبرى٬ بعنوان سه رکن مهم تضمين پيشروى و پيروزى است. تبديل شورش کور به شورش آگاهانه و سازماندهی اعتراض علیه وضعیت موجود درگرو تامين اين سه رکن اساسى است."

یک مبارزه سازمانیافته بیش از هر چیز نیاز به سازمان و تشکل دارد. لذا حزب بر تشکیل شوراهای محل کار و محل زیست تاکید بسیار دارد. تشکیل شوراهای کارگری و محل کار تنها سلاح ما علیه تشدید استثمار، کاهش دستمزد و دفاع از حقوق حقه مان است. ضروری است که فعالین و پیشروان کمونیست و آزادیخواه پیشاپیش یک تلاش جدی برای ایجاد شوراها و تشکیل مجامع عمومی منظم قرار گیرند. شوراهای کارگری باید به یک رکن اصلی مبارزه علیه فقر بدل شوند. شوراهای کارگری و شوراهای محلات می توانند و باید اساس مبارزه رادیکال و اجتماعی علیه فقر باشند و پرچم مبارزه علیه فقر و فلاکت را برافراشته کنند.
بعلاوه، در هر جامعه ای جوانان نیروی اصلی مبارزه رادیکال علیه نظام سرکوب هستند. تشکیل شوراهای سرخ ها توسط جوانان در مدارس، دانشگاه ها و محلات یک عرصه مهم تشکل و اتحاد جوانان رادیکال است. باید این شوراها را تشکیل داد و علیه بیکاری، فقر و گرانی مبارزه ای متحد و متشکل را سازمان داد.

مردم خود ابتکار جالب و موثری را بعنوان مقابله وسیع اجتماعی علیه فقر و سیاست های تحمیل گرسنگی رژیم اسلامی اتخاذ کرده اند. عدم پرداخت قبوض برق، آب و گاز یک سیاست مهم و موثر است. مردم باید وسیعا از پرداخت این قبوض که مبالغی جنون آور را از مردم طلب می کند، خودداری کنند. این سیاست را باید بشکلی گسترده در جامعه اشاعه داد. انجام آن آسان و از نظر امنیتی بسیار کم خطر است. این یک پاسخ محکم به زورگویی ها، بخور بخور و سرکوب این رژیم کثیف است. اگر اکثریت مردم از پرداخت قبض برق و آب امنتاع کنند، رژیم هیچ غلطی نمی تواند بکند.

برای محکم کردن صف اعتراضی مردم در مقابل رژیم، کارکنان صنایع برق باید از قطع برق مردمی که قبض شان را پرداخت نکرده اند، خودداری کنند. باین شکل صف طبقاتی کارگران نیرو در کنار مردم کارگر و زحمتکش در مقابل نظام قرار می گیرد. رژیم اسلامی بهیچوجه قادر به مقاومت در مقابل این صف متحد و متشکل طبقاتی نخواهد بود. این کار کاملا عملی است. هم طبقه ای های ما در آفریقای جنوبی دقیقا چنین تاکتیکی را در مقابل دولت بکار می بندند. زمانی که سازمان برق تصمیم به قطع برق خانواده ی زحمتکشی که از پرداخت قبض برق ناتوان بوده است، می گیرد، کارکنان برق از انجام دستور خودداری می کنند و بعضا برق خانه هایی را که قطع شده است به ابتکار خود وصل می کنند. چنین اتحاد طبقاتی برای عقب نشاندن رژیم سرمایه داران و کلاشان اسلامی ضروری است و تنها پاسخ واقعی و عملی است.

شعارنویسی علیه فقر و گرسنگی و دعوت مردم به مبارزه متحد یک ابزار مبارزاتی موثر دیگر است. باید در تمام شهرها بر در و دیوارها، در اتوبوس ها و بر روی اسکناس بنویسیم "نه به فقر، نه به اختناق، نه به تبعیض؛ زنده باد آزادی، برابری و رفاه." باید این شعارها در اذهان مردم جاگیر شود، تا بتوان آنرا در هر تجمعی با صدای رسا اعلام کرد. این خواست واقعی مردم است و بهمین دلیل بر دل و ذهن مردم جاگیر می شود.

طبقه کارگر میتواند و باید پیشاپیش مبارزه علیه فقر و برای آزادی، برابری و رفاه قرار گیرد. مبارزات اخیر در فرانسه امکانپذیری این امر را یکبار دیگر باثبات رساند. در متن تبلیغات ضد کارگری- ضد کمونیستی ایدئولوگ های رنگارنگ بورژوازی که اعلام می کردند، طبقه کارگر قدرت و اهمیت خود را از دست داده است و دوران تحلیل های مارکس بسر آمده است، مبارزات درخشان و میلیونی مردم فرانسه تحت رهبری طبقه کارگر ابطال و پوچی این تزهای ارتجاعی را برملا کرد. طبقه کارگر ایران کاملا پتانسیل آنرا دارد که رهبری مبارزه مردم علیه فقر و فلاکت، اختناق و سرکوب، تبعیض و نابرابری و برای آزادی، برابری و رفاه را بدست گیرد. تشکیل شوراهای کارگری و برگزاری مجامع عمومی منظم که در آن چگونگی پرداختن به این مبارزه مورد بحث قرار گیرد و اطلاع این مباحث به مردم یک راه مهم و کارساز است.

بعلاوه، یک سیاست مهم کارگری در این شرایط بدست گرفتن کنترل کارگری است. اگر بورژوازی از راه اندازی تولید و اقتصاد عاجز است، اگر دارد محل های تولید را یکی پس از دیگری تعطیل می کند و سرمایه های هنگفت را بجیب می زند، طبقه کارگر می توان کنترل تولید را بدست گیرد، سرمایه ها را برای راه اندازی تولید مصادره کند. در این راه کارگران از پشتیبانی مردم زحمتکش جامعه برخوردار خواهند بود. باید آلترناتیو کارگری را در مقابل این لاشخوران سرمایه و سرکوب اسلامی قرار داد.

تنها راه مقابله با این فقر و فلاکت گسترده، نجات میلیون ها کودک خیابانی و کار، و برخورداری از یک زندگی انسانی و مرفه، اتحاد طبقاتی و مقابله متشکل و متحد با رژیم اسلامی است. باید این رژیم را به زیر کشید. باید در مقابل این نظام متحد و متشکل شد. رژیم اسلامی صفوف متفرق ما را می تواند از هم بپاشد و سرکوب کند، اما در مقابل صفوف متحد و متشکل ما قادر به مقاومت نخواهد بود.

باید این فقر و فلاکت را به پلاتفرمی مهم برای سرنگونی رژیم اسلامی بدل کرد. باید بکوشیم که این دور جدید افزایش سرسام آور قیمت ها به گور دائمی رژیم اسلامی بدل شود. اکثریت مردم در آنچنان فقری دست و پا می زنند که ادامه زندگی عملا بنظرشان غیرممکن می رسد. اما با سلاح اتحاد و تشکل می توانیم مردم را علیه رژیم اسلامی به میدان کشیم. باید این رژیم سرکوب و استثمار اسلامی را همراه با کل نظام سرمایه داری به زیر کشیم و بر ویرانه های آن یک جمهوری سوسیالیستی پایه گذاری کنیم. نظامی که با الغای کار مزدی و مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و مبادله و حاکمیت مالکیت جمعی بر آنها، فقر و فلاکت، استثمار و اختلاف طبقاتی را زائل خواهد کرد. تنها نظامی که قادر است آزادی، برابری و رفاه عمومی و واقعی را برای تمام شهروندان جامعه تامین کند.

یک دنیا بهتری بهتر: رژیم اسلامی اخیرا تمرکز سرکوبگری خود را بر محلات استوار کرده و این سیاست را از تهران آغاز کرده است. چه اعتراضاتی در محلات در حال حاضر در جریان است؟   نقش و جایگاه اعتراضات در محلات را چگونه می بینید؟ چگونه میتوان محلات را از کنترل اوباش رژیم اسلامی خارج کرد. ویژگی سازماندهی را چگونه می بینید ؟

نسرین رمضانعلی: اجازه بدهید به این مسئله اشاره کنم که اين اولين بار نيست که مانور رژیم اسلامی در تهران طرح و اجرا می شود. درست در مقاطعی که اعتراضات در سطح جامعه بالا می گیرد این طرحها و مانورها آغاز می شود. رژیم تلاش می کند فضای رعب و وحشت بیشتری در سطح جامعه ایجاد بکند. ما قبلا شاهد طرحهای مشابهی بودیم که هر بار با کلمه رمزی آغاز شده است. از گشتهای منکرات تا مانور علیه "بد حجابی" و بی حجابی٬ از مانور نیروهای سرکوبگر علیه جوانان با عنوان "مقابله با ارازل و اوباش" تا مانور ضد تظاهرات کارگرى٬ و حتی رسما در بخشهائی از ایران طرحهای اینچنینی علیه نیروهای "ضد انقلاب"!  بنابراین باید این طرح اخیر را نیز از جمله طرحهائی دید که رژیم تلاش می کند کنترل خودش را بر اوضاع با سرکوب بیشتر بکند.

در همین یک سال اخیر تقریبا خیلی جاها حکومت نظامی اعلام نشده بود. در شهرها نیروهای سرکوبگر برای اینکه فضا را بیشتر نظامی و مردم را مرعوب بکنند٬  با استفاده از کلاه و سپر و لباس ضد گلوله و انواع تجهيزات سر چهار راهها را گرفتند. به همه اينها و کشتارهاى تاکنونى اين مانور نظامى کردن محلات هم اضافه شده٬ چون قبلى ها کافى نبودند. تقریبا بعد از انتخابات سال گذشته که مردم در ابعاد میلیونی به خیابانها ریختند و رسما فریاد مرگ بر سران ریز و درشت رژيم را سر دادند٬ مردم عليرغم تلفاتشان توانستند عقب نشينى اى را به رژيم تحميل کنند. توانستند فضا را با مبارزه خود باز کنند٬ اعتماد به همديگر را تقويت کنند٬ و نيروى قوى اى شوند که بتوانند پيروز شوند.

ميگفتند آدمها از همدیگر می ترسند٬ مردم متحد نیستند. این فضا شکست و زن و مرد پیر و جوان به خیابان آمدند. دستها در دست هم زنجیر شد٬ و فریادها؛ پایه های این رژیم را که فقط با ماشین سرکوب سرپا است به لرزه در آورد. حاصل این شرایط ايجاد اعتمادهای عمیق بین جوانان و مردم است. آیا جوانانی که وقتى از دست نيروهاى سرکوبگر ميگريختند و در خانه ها برویشان باز بود را فراموش می کنند؟ آیا مادرانی که جونان را از زیر دست مزدوران در می آوردند از یاد برده می شود؟ آیا دخترانى که مجروح بودند و توسط پسران جوانی حمل می شدند و به بیمارستان برده می شدند فراموش شده است؟ رژیم اسلامی کل این پروسه را دیده است. می داند اعتمادهاى گرفته شده از مردم بازگشته است. ميداند ديوارهائى که بين مردم تلاش کرده بود بکشد فرو ريخته است. رژیم سالها تلاش کرده است این بی اعتمادی را با ارگانهاى سرکوب حراست و کميته در محله و دانشگاه و اداره و کارخانه و شوراهای اسلامی و لباس شخصی و امنيتى و غيره نگهدارد و عميق کند. اما سياست تسليم شدن جامعه شکست خورد. بنابراین دور دیگری از مبارزات مردم آغاز شده است. نسل جديد امروز در ایران طی یک سال نیم گذشته تجربیاتی بدست آورد و دارد پراتیک میکند. بخشا خود را در محلات سازمان داده است. شعار نویسی٬ پخش اطلاعیه علیه رژیم٬ ایجاد خبرنامه های  که خبر رسانی می کند٬ شروع نوعی از فعالیت که شیوه ای اجتماعی و توده ای به خود گرفته است در محلات ديده ميشود. فرضا يک اقدام شناسائی مزدوران در محلات است. بعضا جوانان بسیجی ها را گوشمالى ميدهند. جاهائى بر دروازه کسانی که با نیروهای سرکوبگر همکاری می کنند علامت زدند. و از همه مهمتر محله با هر واقعه اى بسرعت همه يا بخش مهمى را درگير ميکند. حکومت اسلامى اینبار و با این طرح میخواهد مانع اين فعاليتها و گسترش آن شود.

چطوری می شود محلات را از کنترل اوباش اسلامی بیرون کشید؟ من فکر می کنم اگر کنترل محلات دست این مزدوران بود قطعا با بیش از 20 هزار نفر نیروی سرکوبگر نمی خواستند به کوچه پس کوچه ها حمله بکنند. بنابراین بخشا جوانان توانستند نفوذ اینها را در محلات کم رنگ کنند. و حرکتهای تاکنونی در محلات بخصوص شعار نویسی٬ خبررسانی و اطلاع رسانی با وجود سانسور بی حد و اندازه جلو بسته شدن فضا را گرفته است. ميخواهم بگويم چون رژيم کنترل جدى بر محلات ندارد و نگران اوضاع پيش رو است٬ خودش پيشدستى کرده و به محلات حمله کرده است.  

اما این طرح برای سرکوب در ابعادی تازه است . حذف سوبسیدها و انزجار عمیقی که ایجاد شده است. فقر بسرعت عميق تر ميشود و کارد را بيشتر به استخوان ميرساند. اعتراضات در دانشگاهها بالا گرفته است. صفهای طولانی بنزین و مواد اولیه٬ کمیاب شدن کالاهاى مورد نياز٬ احتکار اجناس که سرمایه داران اى اين طريق سود چند برابر به جیب بزنند٬ گرانى و نگرانى يک لحظه مردم زحمتکش را ول نميکند. بنابراین ترس از اینست که در محلات شورشها و اعتراضات به شکل سازمان یافته بروز کند. در محلات که بدرجه اى دست و پاى رژيم را کوتاه کرده اند٬ حتما تلاشهايشان نوعى سازمان دارد٬ رهبرانی دارد و آمادگى اى وجود دارد. این مانور برای چشم ترساندن این بخش از مردم است که خود را در محلات برای تحولات پیش رو آماده می کنند.

حزب در این زمینه در سطوح مختلف بحث کرده است. تلاش و کار ما براى توضيح اين سياستها٬ بسيج نيرو براى آن و سازماندهى حول آن بوده است. یکی از بحثهای همیشگی ما سیاست ایجاد مجامع عمومی و شوراهاى محلات بوده است. ایجاد شوراهای سرخ در محلات حول پلاتفرم "علیه فقر" و پلاتفرم "آزادی برابری رفاه"٬ و سازماندهی در محیط کار و زیست در اولویت ما بوده است. با تمامی سانسورها و سرکوبها٬ حزب ما در اشکال مختلف سیاستهایش را درون جامعه و طبقه کارگر ميبرد و بنا به توان عملی میکند. در محلات نيز اين سياستها ميتوانند بسرعت همه گير شوند. راديکاليسم پائينى ها براى جمهورى اسلامى خطرناک است.  تعرضی که رژیم سازمان داده برای اینست که محلات را به کنترل در بیاورد. درست متوجه شده٬ محلات از کنترلش خارج شده اند.

در این دوره حزب ما تلاش می کند هر چه بیشتر سازماندهی را در عرصه مبارزه علیه فقر در دستور بگذارد و لحظات و نيازهاى اين مبارزه را جواب دهد. ما ایجاد شوراهای سرخ٬ کمیته های نجات٬ کمیته های امدادی٬ کمیته های خبر رسانی٬ کمیته های مقابله با خانه گردی٬ کمیته های ما نمی گذاریم فرزندانمان را دستگیر بکنند٬ را در دستور فعالین و جوانان در محلات گذاشتیم. در ايندوره با هدف شکست سياست رژيم٬ بايد جلو آمد و براى هميشه از محلات بيرونش کرد.

یک دنیای بهتر: مقابله با سیاست تحمیل فقر و فلاکت رژیم اسلامی میتواند به یک دور جدید از جنبش سرنگونی علیه رژیم اسلامی دامن بزند. تقابل طبقه کارگر و رژیم اسلامی در این مصاف تعیین کننده است. چه مسائلی پیشاروی فعالین طبقه کارگر در محلات قرار دارد؟ بر چه معضلات ذهنی و عملی در این چهارچوب باید فائق آمد؟ چگونه کارگران پيشرو در محلات میتواند رهبری عملی اعتراضات را در دست بگیرند؟

سیاوش دانشور: ما قبلا طى قطعنامه اى بر سازماندهى شوراها در محلات و نقش آنها بعنوان سازمان توده اى که ميتواند اعتراض مردم زحمتکش را عليه جمهورى اسلامى بسيج کند تاکيد کرده ايم. اين قطعنامه در همين شماره مجددا منتشر شده است. همينطور اين نکته روشن و بديهى اى است که طبقه کارگر فقط در کارخانه نيست٬ فقط بيکاران نيست٬ فقط شاغلين نيست٬ بلکه بخش مهمى از آن خانواده هاى کارگرى است که عموما و اساسا در محلات کارگرى زندگى ميکنند. کارگران بعنوان يک طبقه٬ فشار فقر و فلاکت و اختناق را تنها در کارخانه و قلمرو توليد حس نميکنند بلکه در زندگى اجتماعى شان همراه با خانواده تحت فشار و هدف حمله اند. کل محروميت اجتماعى و فقر اقتصادى و ندارى تحميل شده به طبقه ما٬ خود را در تصوير محلات فقير نشين کارگرى در گوشه گوشه ايران منعکس ميکند. به اين اعتبار تشکل طبقه کارگر نيز در محيط کار و زيست است و نهايتا نميتواند جدا از هم باشد. اينها٬ هر دو٬ اشکالى از اتحاد و تشکل طبقه کارگراند.

حکومت اسلامى سرمايه داران همانطور که در کارخانه حراست و پليس و جاسوس براى کنترل اعتصاب و اعتراض کارگرى راه انداخته است٬ در محلات هم بساط اختناق را پهن ميکند تا اسارت طبقه ما را تضمين کند. در کارخانه دستمزد را نميدهد و اعتراض به آن را سرکوب ميکند و در محله ميخواهد اعتراض به بيحرمتى اجتماعى و فقر و گرانى را سرکوب کند. هدف سرکوب طبقه کارگر و مردم زحمتکش و بقاى نظام منحوس سرمايه دارى اسلامى است. آنهائى که در محلات جولان ميدهند گروهانهاى ديگرشان مقابل اعتراض کارگران در کارخانه ها به انجام وظيفه مشغول اند. و ما کارگران نيز٬ بايد در سنگرهاى مختلف به مصاف اين تهاجم عليه خانواده بزرگ کارگرى برويم.

فعالين کارگرى در کارخانه ها و مراکز مختلف مشغول کارند اما در محلات با هم زندگى ميکنند. همان نيروئى که در محل کار متشکل ميکند٬ به اعتصاب و اعتراض ميکشاند٬ از حقوق حقه کارگران دفاع ميکند٬ همان نيرو بايد هسته اوليه سازماندهى توده اى در محلات براى اقدامات مبارزاتى مشخص باشد. تفاوتى اگر هست نيروى بمراتب عظيمتر و متنوع تر و فشرده ترى بطور طبيعى در محلات وجود دارند که ميتوانند منشا انواع ابتکارات توده اى براى تشکل و اتحاد و بميدان آمدن عليه فقر و اختناق باشند. زنان٬ جوانان٬ کارگران بيکار٬ دستفروشان٬ معلمان و پرستاران٬ شاغلين و کليه مردم زحمتکش و آزاديخواهى که در يک محل با هم زندگى ميکنند٬ ميتوانند نيروى متشکل شدن و متشکل کردن باشند. چنين نيروئى يک بخش قدرت واقعى طبقه کارگر و يک نيروى حى و حاضر در حمايت از اعتراض در سنگر کارخانه نيز هست. اين نکات بديهى اند و على القاعده نبايد مورد مناقشه باشد.

اما مسئله اساسى احتمالات٬ فرصتها٬ و روزنه هائى است که بايد آنها را بدرستى ديد و در خدمت اتحاد و تشکل و اعتراض طبقه استفاده کرد. قبل از هر کس بورژوازى و هيئت حاکمه اسلامى ميداند که چه کسانى زورشان نخواهد رسيد که با جيب خالى و يا حقوق شندرغازى هزينه آب و برق و گاز و نان و دارو و حمل و نقل و مسکن و آموزش و دکتر و غيره را با انفجار افزايش قيمتها متحمل شوند. کسى که هنوز دستش به دهنش ميرسد شايد بتواند خود را با اوضاع بکشاند٬ اما کسى که گرسنه و بيمار مانده است و يا در آستانه خيابان خوابى است چنين امکانى ندارد. بويژه تا همين امروز الگوهائى داشتيم و اعتراض توده اى به گرانى با اولين واکنشها روبرو شده است. آيا اين پتانسيل بالقوه که ميتواند بسرعت به نيروى بالفعل اعتراض عليه فقر تبديل شود و چهره سياست ايران را تماما عوض کند٬ با اين لشکر کشى و قرق نظامى حکومت پاسخ ميگيرد؟ رژيم اميدورار است که پاسخ بگيرد و راسا سراغ مردم زحمتکش رفته است.

پاسخ و سياست طبقه ما٬  شکست سياست رژيم٬ انحلال طرح حذف سوبسيدها٬ افزايش دستمزدها و تامين بيمه بيکارى و رفاه براى همگان است. در هر مرحله اين روياروئى٬ مستقل از بهانه هاى اعتراض٬ دو طبقه متمايز دو راه حل متمايز را جلو ميگذارند. رژيم اسلامى سرمايه داران با سياست تشکل ممنوع٬ تظاهرات ممنوع٬ ميزنيم و ميگيريم٬ هم فقر و هم گرانى و هم حکومت نظامى٬ ميخواهد اين جنگ را ببرد. طبقه ما بايد با سياست اتحاد طبقه کارگر٬ حق تشکل و اعتصاب و اعتراض٬ نفى اختناق و فقر و برافراشتن پرچم آزادى و رفاه همگان بمصاف بيايد و در اين جنگ حکومت را شکست دهد. وظيفه فعالين و رهبران کارگرى نمايندگى کردن اين افق٬ بسيج و متحد کردن زحمتکشان براساس اين سياستها٬ و بميدان آمدن بعنوان يک طبقه متمايز با راه حل متمايز است. محلات دريچه و سنگر مهمى است که اتحاد و اعتراض طبقه کارگر را به صحنه مى آورد. اعتراض توده اى عليه فقر در محلات کارگرى٬ مستقل از اينکه نتيجه اوليه اش چه باشد٬ کارگر را با پرچم رفاه به جلو صحنه سياست ايران پرتاب ميکند. 

ما بايد الگوهاى روشنى داشته باشيم. اولين مسئله اينست که به اتحاد طبقه کارگر عليه موج فقر و اختناق در متن اين اوضاع بحرانى توجه کنيم. يعنى به تشکل کارگران در محل کار و محل زيست براى عرض اندام طبقه کارگر در قلمرو سياست سراسرى. دومين مسئله حرکت کردن از توان عمومى و منافع عمومى است. آنچه که کليه آحاد مردم کارگر و زحمتکش را بهم پيوند ميدهد منافع مشترک است. ابتدا بايد يک باور عمومى را تسرى داد و اين آمادگى عمومى را ايجاد کرد که قبضها را نميپردازيم. قيمت برق دو برابر شده و بزودى قيمت نان چند برابر ميشود. يعنى نان خشک هم نداريم بخوريم. از همين ابتدا بايد الگوئى بدست داد که وسيعترين بخش مردم زحمتکش بتوانند در آن شرکت کنند. الگوئى که بسرعت ديگر بخشهاى طبقه ما بتوانند همه جا اتخاذ کنند و به جنبشى وسيع عليه گرانى و حکومت فقر و اختناق تبديل شود. نيروى انتظامى و حکومت اسلامى در مقابل چنين سياستى در محلات مختلف هيچ غلطى نميتواند بکند. امکان دستگير کردن همه فقرا بخاطر پول نداشتن و مثلا ندادن هزينه مسکن و برق و آب را ندارد. در عين حال نميتواند هم آب و هم برق و هم مسکن و همه چيز را از مردم در محلات مختلف بگيرد و دسته جمعى به کره مريخ تبعيدشان کند. ايجاد باور عمومى و روش تقابل عمومى٬ سنگ بناى وسيعترين تشکل توده اى براى مواجهه با سياست فقر و اختناق و تلاشى اساسى در سازماندهى طبقه کارگر در جامعيت آنست.

بنظر من درک صحيح صورت مسئله٬ درک پتانسيل هاى موجود که ميتواند با اعتراض برحق اما کور به هدر رود و شکست بخورد٬ درک عملى و عينى "اتحاد طبقه کارگر" و "دخالت کارگران بعنوان يک فاکتور مهم در قلمرو سياست"٬ داشتن تاکتيک متحد کننده و انقلابى و توده اى٬ بردن اميد و قدرت و اتحاد در تقابل با سياست ترس و انزوا و اتميزه شدن٬ بدست دادن الگوهائى روشن و عملى و سياسى٬ و استفاده از وسيعترين نيروها و ابتکارات توده اى٬ شرط قرار گرفتن در راس اعتراض آگاهانه عليه فقر و شرط پيشروى کارگر بعنوان يک بازيگر مهم سياسى در جدال برسر آينده ايران است. کارگران و مردم زحمتکش ميتوانند دولت اسلامى را در اين جنگ به زمين بکوبند و روى دوش اين پيروزى براى درهم کوبيدن نظام فقر و استثمار و اختناق سرمايه دارى گام بزرگى بردارند. *